وقت غروب که می شود ، در کوچه باغ های دلِ تنگم صدای خش خش برگ های پاییزی به گوش می رسد ...بازهم صدای پای همان عابر خسته ، همان آشنای قدیمی که هرروز از این حوالی گذر می کند،آری ...صدای پای سکوت است که باز آمده احوال تنهایی دلم را بپرسد...