روزی فرامی رسد که من از تکاپوی اندیشه آزاد می شوم ...آن وقت که دیگر مجالی برای فکر کردن نخواهم داشت...آن وقت که احساس مرده است... و شاید درآن هیاهو،تو بازگردی ... اما برو... دنبالم نگرد...آن من که تو می شناختی سالهاست مرده است